معجزه ای به وسعت نام حسین (ع)
سلام عزیزم ..... دخترکم ..... عشقم ببخش مامانی ..... این روزا دست و دلم خیلی به نوشتن نمیرفت .... دست خودم نبود ..... آسمون زندگیمون مثل هوای این روزا بدجوری ابری شده بود ..... اما هر چه میبارید ابراش سیاهتر میشد ..... تمومی هم نداشت ..... اما امروز آسمون باریدن گرفت درست مثل زندگیمون اما یه بارش عالی یه بارش رحمت یه بارش زیبا .... یه معجزه یه معجزه به زیبایی تولد تو ..... وای عزیزم از بس خوشحالم طبع نثر نویسیم گل کرده .... همچی طبعم لطیف شده....... بهتره از اولش بگم از اون روزای بد و این صبح دلپذیر که تا پایانش زیباتر هم شد ...بحمداله والا جونم برات بگه ....... بعد از عمل بابا بزرگ حسین .... سه باره...